آیزس

قابل توجه دوستان! وبلاگ تعطیل می باشد و مدت مدیدی است که هیچ پست جدیدی در وبلاگ منتشر نشده است. لذا اگر مطلبی یا ترفندی قدیمی شده است یا لینکی خراب است چاره ای نیست!!!

آیزس

قابل توجه دوستان! وبلاگ تعطیل می باشد و مدت مدیدی است که هیچ پست جدیدی در وبلاگ منتشر نشده است. لذا اگر مطلبی یا ترفندی قدیمی شده است یا لینکی خراب است چاره ای نیست!!!

وجه تسمیه شهر آمل

در باره نامگذاری آمل نظریه های مختلفی وجود دارد که سه مورد از مهمترین آنها را بررسی می کنیم:

الف) از سرزمین دیلم دو برادر اشتاد و یزدان بطرف مشرق روانه شده و در کنار رودخانه هرهز یک دهی برای خود ساختند و در آنجا زندگی می کردند که اولی را اشتاد رستاق و دومی را یزدان رستاق نامیدند. پس از مدتی اشتاد صاحب دختری شد که در زیبائی نظیر نداشت . موقعی که به حد بلوغ رسید شبی به خواب پادشاه بلخ . فیروز شاه آمد که تبرستان نیز از قلمرو حکومت او بود و در عالم خواب فیروز شاه عاشق آن دختر گشت. روز بعد دستور داد به تمام فرمانداران نامه بنویسند که اگر دختری را به نشانه های معین پیدا کردند به خدمت دربار بلخ بفرستند و جایزه خوبی دریافت دارند. مدتها گذشت و از دختر اثری نشد ، ناچار پادشاه شخصی بنام مهر فیروز یکی از جوانان آزموده و کاردان را برای جستن آن دختر روان کرد . مهر فیروز شب و روز گردش و جستجو کرد ، ولی اثری از دختر معین نیافت . پس ازناکامی های زیاد و راهپیمایی های سخت در حالی که همراهان و اسب هایشان از کار افتادند و در میان گل و لای مازندران درمانده بودند ، در کنار رودخانه ای در اهلم به دختری برخور کرد که دارای همان     نشانه ها بود.ناگزیر با دختر به منزلشان رفت و از پدر دختر خواستگاری کرد که آنها با موافقت برادر بزرگتر یزدان به این امر رضایت دادند .مهر فیروز بوسیله حاکم شهر طوسان ، ده کوسان  ، به پادشاه بلخ پیدا شدن دختر را اطلاع داد. پادشاه هدایا و جواهرات زیادی برای وسیله حرکت و کوچاندن دختر فرستاد و دختر رابا شکوه تمام به بلخ بردند . پادشاه پس از دیدن دختر ، متوجه شد که او نظیر ندارد . پس از گفتگوی زیاد از دختر پرسید : زنان ولایت شما را چشم ها خوبتر و دهن خوشبوتر و اندام ملایم تر است ، سبب چیست ؟دختر بزبان محلی گفت : جاوید فرخ خسروخدای انوشه دل جاوید اوج بامدادان سفر دیدنی چشم آوج و آوج تابستان کتان و زمستان پرنیان پوشین تن افروج و آوج سیر و انگسم خوردین دهن افروج  .

 معنی این جملات این است : آنچه شاهنشاه جهان پرسیدند که چشمان شما چرا سیاه است  ؟ علت آن است که هر روز صبح که برمی خیزیم چشمان ما به سبزه ها می افتد و نرمی بدن از آن است که در زمستان پارچه ابریشم و در تابستان کتان می پوشیم و خوشی بوی دهن از آن است که علفی هست به نام مادر جوینه ( ترخون و ریحون ) که خورش غذای ماست. پادشاه گفت:ای دختر شاد باش و خواسته خویش را بیان کن . دختر گفت در ولایت ما آبی است که هرهز (رودخانه هرازفعلی ) نام دارد . خوب است به دستور پادشاه کنار آن رود شهری ساخته که آن را به نام من موسم کنند . شاه دستور داد مهندسین رفتند و در آنجا شهری بنا کردند . نام اصلی جایی که خواستند شهر بسازند پای دشت بود  ، ولی چون ارسال آب رودخانه به آنجا به علت ارتفاع غیر ممکن بود  ، به دستور دختر جای دیگر را برای این کار اختیار کردند و شهر را در محلی که مانه یا آشیانه سرا می گفتند ساختند و برای دختر چندین قصر ساختند و دور تا دور آن را خندق حفر کردند تا از دشمن آسیب پذیر نباشد و این شهر را بنام دختر که اسمش آمله بود نامیدند . با گذشت زمان آمله ، آمل گردید که عربها آن را آمنه خواندند چون معرب به عربی شد عربها دختر خود را آمنه یعنی : تو را مرگ مبادا می نامیدند. که از جمله آن دخترها مادر حضرت رسول الله بنام آمنه بنت وهب می باشد.

شهر آمل دارای چهار دروازه به نامهای : دروازه گیلان ، دروازه گرگان ، دروازه کوهستان ، و دروازه دریا بود و مقدار زمینی که برای ساختن اولیه شهر فراهم کردند چهار صد هکتار بود.

آمله دارای پسری به نام خسرو بود که پس از مرگ پادشاه بلخ ، پادشاهی مقتدر گردید و آمل را پایتخت خود برگزید و بیشترین سعی و کوشش خود را صرف ساختن قلعه های محکم و ساختمانهای زیبا و آبادانی این شهر نمود . حتی دستور داد در بیرون شهر ساختمان و قصر ها بسازند و عمران و آبادی بنمایند.

ب) آمل از یک قوم آریایی به نام آمارد که در آنجا مسکن گزیدند ، گرفته شده است . آماردها اولین گروه مهاجرین ، قوم آریایی بودند که به ایران کوچ کردند و به فلات ایران رسیدند . چون کوههای سخت شاه کوه ، البرز و قفقاز سدی بزرگ برای آنهابود ناگزیر از سواحل جنوبی دریای خزر که از هر لحاظ برای زندگی مردم بدوی ( روستایی ) آمادگی داشت وارد شده و در آنجا مسکن کردند. البته پیش از آن نیز مردمانی در آنجا زندگی می کردند.

ج) طبق عقیده برخی از مورخین ، آمل در واژه تبری به معنی آهوش می باشد . ابن اسفندیار در تاریخ خود نوشته که معنی آمل ، آموش است و در تبری آموش به معنی مرگ مبادا بود . چون آمل در منطقه ای حاصلخیز و جنگلی و خوش آب و هوا و پر از گلهای رنگارنگ ساخته شد آن را آمل یعنی ( ترا هرگز مرگ مباد ) نامیدند ، از این جهت اسم با مسمایی گردید زیرا بر اثر حوادث طبیعی چند مرتبه ویران گردید و دوباره به سرعت ساخته شد.

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام
من شما رو با چه عنونی لینک کنم ؟
در ضمن اگر شما خواستی منولینک کنی با نام وبلاگ جادو ئی لینک کن .
ممنونم ./ خدانگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد